کوئلیو نویسندۀ برزیلی در 24 آگوست 1947 چشم به جهان گشود.

شاید خیلی از شما او را با رمان #کیمیاگر بشناسید. رمانی که شخصیت آن #سانتیاگو یک چوپان است. در حالی که هر کتابی هم به دستش می‌رسد، می‌خواند.

او یک روز خواب گنجی را در مصر می‌بیند. آن خواب را با یک پیرمرد در میان می‌گذارد. گوسفندهایش را می‌د و به دنبال گنج می‌رود. ولی بعد گذشت سه سال باز به آندلس بر می‌گردد و در آن‌جا در همان محل قبلی به گنج دست می‌یابد. به دلیل روحیه‌ی کنجکاوگرش با استفاده از همان گنج به ماجراجویی و شناخت ناممکن‌ها می‌پردازد.

داستان‌های کوئلیو یک روح #عرفانی و الهامی دارند. داستان‌های که انگار برای خواندنشان باید وضوح بگیری. در این داستان‌های نویسنده دنبال این است که چیزی را به خواننده آموزش دهد. همان چیزی که در ذهن خودش وجود دارد، به همین دلیل است که آثار کوئلیو در زمرۀ داستان‌های #عامه_پسنده قرار می‌گیرد. (البته از نوع خارجی‌اش).

در داستان می‌بینیم که شخصیت قصد سفر کردن دارد. سفری که او آن را در خواب دیده و پاداش این سفر هم رسیدن به گنج است. شخصیت سفر را به دنبال یک گنج دینوی شروع می‌کند، ولی بعد متوجه می‌شود که گنج اصلی #خود_شناسی است. شخصیت یاد می‌گیرد که خودش را از هر لحاظ بشناسد.

همان طور که در اوایل هم گفتم داستان‌های کوئلیو ریشه در #سیر و #سلوک دارد. ولی سیر و سلوکی که رنگ بوی شهری به خود می‌گیرد. نه مانند #منطق_الطیر ما، در آن هم ما با خود شناسی که منجرب به #خدا_شناسی می‌‌شود رو به رو هستیم.

با این همه تفاسیر داستان کوئلیو بیش‌تر خواننده را به فکر تخریب خود می‌اندازد. به این فکر که آیا این راه درست است؟ آیا من اشتباه می‌کنم؟ راه غلط کدام است؟ شاید به نظر بد نیاید ولی چون نویسنده در مرحلۀ آخر نتیجه و حرف خود را به کورسی می‌نشاند شاید دلیلی باشید که این نویسنده را از شاهکار شدن دور می‌کند.

داستان به زبان ساده روایت می‌شود. خط داستانی آن رعایت می‌شود. داستان حالتی دوَرانی دارد چون باید شخصیت به خود شناسی برسد. ولی برای بیان این #درون_مایه، نویسنده خلاقیتی از خود نشان نمی‌دهد. فقط قشنگ حرف می‌زند.

کوئلیو با کلمات بازی می‌کند تا سخنان قصار بزند. طوری حرف می‌زند تا خودش را به کتاب‌های #مقدس نزدیک کند. می‌خواهد بگوید نوشته‌های من هم مانند کتاب‌های مقدس راه و روش زندگی را نشان می‌دهند.

در داستان کیمیاگر شخصیت سانتیاگو شغلی دارد که مخصوص پیامبران است. او مانند پیامبران از این سرزمین به آن سرزمین می‌رود. رویا‌های صادقانه می‌بیند. روی هوس‌هایش پا می‌گذارد، (دیدن دختری که پدرش پشم گوسفندان را می‌.) شب زنده داری می‌کند و با ستارگان حرف می‌زند. تا قانع کننده باشد که این شخصیت لایق رسیدن به یک روحیه‌ی عرفانی را دارد.

پایان داستان به طوری تمام می‌شود که قابل لمس نیست. معنایی از آن نمی‌توان، برداشت کرد. شخصیت به آندلس بر می‌گردد. گنج پیدا می‌کند.

 به مسافرت و کنجکاوی خود ادامه می‌دهد در حالی که او می‌گوید در دنیا خیلی چیزها نمی‌توانند واقعیت داشته باشند و مانند خواب ممکن است فقط در رویا اتفاق بیفتند.

#سعید_آقازاده
@s_mordad
مجلۀ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی
@Dastanikhu


مجلۀفرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی شخصیت ,کوئلیو ,داستان ,داستان‌های ,می‌شود ,می‌کند ,کتاب‌های مقدس ,داستان‌های کوئلیو منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود بازی جذاب و اکشن - speed2fast.ir بتا 1 فارس سانگ - دانلود آهنگ خارجی با ترجمه فارسی خرید کتاب کمک درسی از بانک کتاب کنکور ابوالقاسم کریمی موسیقی موزیک هاب / دانلود آهنگ های جدید وبلاك اختصاصی خدابخش فرحبخش pezeshki